All Quotes By Tag: Reality
“…… موسی رو به نیل کرد، خیره به همان نیل، انگار با نیل صحبت می کند، بدون آن که رو به مردم بر گرداند، مردم را مخاطب قرار داد. یا مردمان! در این باد جهل که می وزد، از شما می خواهم خدای تان را دشنام نگوئید، و بوسه بر پای نا خدایان نزنید. من شما را از این آب عبور می دهم، در حالی که دوست داشتم بدانید اگر شما جثه و اندامی چونان پرندگان از عشق داشتید، شاید چوبدست شما نیز معجزات همتی می شد بر روی این موج خروشان… وآنگاه موسی چوبدست اش را بلند کرد، رو به سوی آسمان… یا نیل، یا مادرم اینان پرنده نیستند که به نوک پنجه رقصشان از عرصه سینه تو بگذرند. بگذار اهل این خاک، از خاک بستر تو بگذرند. پس آغوش بگشا، تن دو تکه کن . در میان ظرافت دریای ات، زخمه ای جانکاه از جنس خاک زن، تا من و این مردمان جهل از دل تو بگذریم. می دانم ای عزیز، این خاطره، سالهای سال در جانت می ماند، اما بگذار بگذریم تا با مردمان به پیشواز سرزمین موعودی رویم و آنان ببینندآن دور دورها، سرزمینی است که اگر عشق رفتن به آن در دل نداشته باشند، شاید آ سرزمینی دریایی باشد که در گوشه صحرایی به چشم تشنه ای که ایمان به یافتن آب ندارد، هویت خود را از دست دهد و سرابی شود. سرابی رقصان از گرمای آتش گونه خورشید و خاک. پس تو نیز هویت خود را عوض کن تا مردمان من که اینک شان سراب است از دل تو بگذرند… و چنین شد که نیل شکافتو مردمان از آن گذشتند و موسی بعد از ایشان که نمی فهمیدند و نمی دیدند که بر چه پای می نهند، از تن مجروح مادر گذشت و در غربتی سخت، در حالی که می دانستمنت این تن مجروح بر تمام عمرش یله خواهد شد، پشت به نیلی کرد که برادر خوانده اش را در خود به خشم می بلعید، و موسی به خاطر آن مردمان که پرنده و دگر خواه و حاظر به هیچ گذشتی نبودند، نیل و گذشته اش را فدیه کرد. آری موسی گذشت…. گذر گاه پیامبران همین است، اگر هزاران هزار نفر هم باشند، باز و باز تنهایی موسی را در کنار رود نیل باور کن و کودکانه گهواره اطمینانت را بر دستان نیلی ببخش، تا حداقل یک نفر باشد که در اعجازش خواب دریا را به خاک مردگان تبدیل نکند….آن مردمان سرزمین بندگی ، شاید اگر آنان اهل پنجه پریدن و پا زدن بر نیل بودند، امروز پرندگان پرواز از نمای نیل ها و کوه ها گذشته بودند و هزاران هزار سرزمین موعود برای فرزندان غربت و ظلم می ساختند. بماند، فقط و فقط تنهایی را برای خدا باور کنیم و ادامه دهیم که شاید از گهواره تک افتاده بر نیل موسایی دیگر بر خیزد.گذر گاه پیامبران- شارمین میمندی نژاد”
-
-
“A bitter reality of truth can be wisely told in a sweet tale of lullaby.”
-
-
“The truth is, it’s really only okay to be yourself if that self is within an accepted range of ‘normal’.”
-
-
“When two things occur successively we call them cause and effect if we believe one event made the other one happen. If we think one event is the response to the other, we call it a reaction. If we feel that the two incidents are not related, we call it a mere coincidence. If we think someone deserved what happened, we call it retribution or reward, depending on whether the event was negative or positive for the recipient. If we cannot find a reason for the two events’ occurring simultaneously or in close proximity, we call it an accident. Therefore, how we explain coincidences depends on how we see the world. Is everything connected, so that events create resonances like ripples across a net? Or do things merely co-occur and we give meaning to these co-occurrences based on our belief system? Lieh-tzu’s answer: It’s all in how you think.”
-
Liezi, “Never say that you can’t do something, or that something seems impossible, or that something can’t be done, no matter how discouraging or harrowing it may be; human beings are limited only by what we allow ourselves to be limited by: our own minds. We are each the masters of our own reality; when we become self-aware to this: absolutely anything in the world is possible.Master yourself, and become king of the world around you. Let no odds, chastisement, exile, doubt, fear, or ANY mental virii prevent you from accomplishing your dreams. Never be a victim of life; be it’s conqueror.”
-
“I encounter one example after another of how relative truth is.”
“Thoughts don’t become things; thoughts ARE things.”
-
“It seems sometimes that people take a deliberately myopic and fill their eyes with things seen microscopically in order not to see macrosopically.”
“Flattery does not encourage the perfect flow of love in the vein of your relationship. Be genuine and speak out what you feel for each other without hiding the painful truth.”
-
“A kid thinking about fairy tales and believing in fairy talesActs like a sick god, but like a god.Because even though he affirms that what doesn’t exist exists,He knows things exist, that he exists,He knows existing exists and doesn’t explain itself,And he knows there’s no reason at all for anything to exist.He knows being is the point.All he doesn’t know is that thought isn’t the point.(10/1/1917)”